یک سال و نیمه درگیر کابوسم، یک سال و نیمه با گریه مأنوسم - روح الله رحیمیان و علی پورکاوه

یک سال و نیمه درگیر کابوسم، یک سال و نیمه با گریه مأنوسم - روح الله رحیمیان و علی پورکاوه

 

متن مداحی و روضه

"یک سال و نیمه درگیر کابوسم "

"یک سال و نیمه با گریه مأنوسم"

"علی پور کاوه زنجانی و روح الله رحیمیان"

 

 

 

بند اول

یک سال و نیمه درگیر کابوسم
یک سال و نیمه با گریه مأنوسم
حالا به ام المصائب معروفم
من کوهی از روضه های مکشوفم
کاش منم اون روز توی گودال میمردم
کاش منم نیزه منم شمشیر میخوردم
)دو دستتو ادب کن بیار بالا، علی(
سنان اومد سنان میزد
به پهلوی جسم ناتوان میزد
دل مارو میسوزوندن
چرا دیگه نیزه هارو میشکوندن
آه پناه عالم خراب حالم
---
یک سال و نیمه از دنیا بریدم
یک سال و نیمه روز خوش ندیدم
هنوزم از پیش چشمام رد میشه
خاطرات شام و حالم بد میشه
آه چقدر بد شد دم دروازه ی ساعات
آه میرقصیدن یه مشت رقاص جلو سادات
همین اوج مصائب بود
لباسامون خیلی نامناسب بود
کجا بودم کجا رفتم
توی بازار یهودیا رفتم
آه پناه عالم خراب حالم

)این بندشو باید گریه کنی(

بند دوم

یک سال و نیمه که میده عذابم
)خدا نکنه آدم از یه جا خاطره بد داشته باشه(
من غصه دار مجلس شرابم
بدتر از کوفه و گودال و شام بود
چند ساعته اون مجلس چندین سال بود
آه چقدر طعنه از اون پستِ لعین خوردم
آه سرت رو زمین انداخت زمین خوردم
)با لگد زد به سر بابا(
رقیت بود ربابم بود
کنار سر جامی از شرابم بود
چه روز سختی بود واسم
شد احساس جای خالی عباسم
)آی شراب میخوره(
(روبه روی چشمای رباب میخوره(
)عذابم میده(
)وقتی که جلو سکینه آب میخوره(

این لحظه های آخرم با گریه میگم زیر لب ای وای ابالفضل
چشم انتظارم واسه تشییع یک حرم تو لااقل بیای ابالفضل
ای ماه زینب از همون وقتی که رفتی داره میسوزه وجودم
شرمندم آخر وقتی افتادی کنار علقمه پیشت نبودم
)عباس(
حلالم کن خواهر نیومد
میزدنت کاری ز دستم برنیومد
تا بودی از دشمن صدایی در نیومد
)ببخشید(
تو رفتی و از ما معجر کشیدن
از دست و پای دخترا زیور کشیدن
گوشواره از گوش چندتا دختر کشیدن
)تاقتشو داری این یه دونه رو بگم، غیرتیا(
بازار کوفه خیلی سخت گذشت بهم اما نه به اندازه ی شام
یا غیرت الله زینب و سه روز نگه داشتن دم دروازه ی شام
ای داد بیداد شامیا که شهرو بستن و آماده کردن
ای داد بیداد جلو دروازه منو از ناقه ها پیاده کردن
روی نیزه موی سقا سفید شد (کی)
زینب همینکه وارد بزم یزید شد
بی حرمتی به آل پیغمبر شدید شد
عزیزم میدونی چی کرده پیرم
با چوب میزد روی لبات برات بمیرم
راستی میخوام ازت حلالیت بگیرم (الله)
حلالم کن چاره نداشتم
رقیه تُ توی خرابه جا گذاشتم
نگفتی تو خرابه من دلواپس تو میشم

)تو رو بدون احترام، یزید برام اُورد(
دستات کجاست بی کسیمو بغل کنه یه خورده
دلم برات تنگ شده بود خوش اومدی عزیزم
چیزی نمونده تا برات به پای تو بریزم
چشمت روشن، دنبالم اومدش، با حرفای بدش
کشید موهامو هر چقدر گفتم نزن زدش
ببین کبودیمو، دندون خونیمو
نبودی زجر ازم گرفت، شیرین زبونیمو
)الله(
تا رفته ام از حال
گوشواره خلخال گم کردم
اینا چیزی نیست
بابا تو گودال گم کردم
خشکِ حلقومم
گفتم مظلومم، بدتر زد

بعد از هق هق هام
تا دید آرومم، بدتر زد

یه جوری زد، که جون بدم
یه روز بیا زجر رو بهت نشون بدم

)ای خیلی منو زده بابا
خیلی بد میزد، منو تنها که میدید خیلی بد میزد
یا گوشتو بگیر یا داد بزن
بیحیا بد دهنه حرف بد میزد
منو از رو مرکبش با لگد میزد
نالت بره کربلا
خیلی ترسیدم، توی مجلس شراب خیلی ترسیدم)

مگر که طشت زر و چوب خیزران کم بود؟

که بعد چند دقیقه شراب آوردند
ز روی عمد سر شیرخواره را عمدا

درست پیش نگاه رباب آوردند

آخه نا نجیب داشت قمار بازی میکرد
یه دفعه میگن باخت یه لگد زد به سر حسین، سر از تو تشت پرت شد
بعد رباب سرو گرفت بغلش، اینقدر ربابو زدن سرو پس نداد، زدن سرو پس نداد یه دفعه یکی صدا زد من بلدم چجوری سرو بگیری. بگو حرمله بیا. دیدن سر علی اصغرو

من این پایین تو اون بالا
علی بالام، علی لالا

من می‌خواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه
همه دنیامو میدم تو بغلم باشی یه لحظه
تلاش کردم حسین ازت بشنوه بابایی
عصایِ دستِ نیزه‌دارایی
بی تو از این زمونه سیرم
نوای حسین
دخترای اهل شامو هیچ وقت بابا نمیبخشم
مردم بی احترامو هیچ وقت بابا نمیبخشم
دخترت رو توی بازار بلا با دست نشون دادن
لباسای پارمو با دست نشون دادن
ریخته دندونای شیری من بابا
سه سالتو خیلی زدن بابا
یا زهرا
یه شب بابا کشیدنم منو روی خاکا

نوای حسین

حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی
)حالا دیگه نمیتونم پاشم اومدی(

حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی
)پس چرا شب اومدی(

عمو عباسو نیووردی چرا تنها اومدی
)آخه هی دخترا منو مسخره میکردن، میگفتن این بابا نداره(
حالا اومدی خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی
حالا که نمیتونم بگم اومد بابام اومدی حالا اومدی
محکم میزدن ، یکی دوتا نبودن چهل نفر با هم میزدن
کوچیک و بزرگ بیت علی رو با هم میزدن
بگم اینو
مادر پشت در میدونن بار شیشه داره
جان مادرت یا گوشتو بگیر، یا داد بزن
پناهو زدن دسته جمعی زن پا به ماهو زدن
آی علی سوختم، علی سوختم، علی سوختم

تو که میسوختی ، محسن عجب آغوش گرمی داشت
از این غم هیچ کس مثل رباب آتش نمیگیرد

نوای حسین - ذکر ابی عبدالله

 

 

۳ ۰ ۱ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۱)

منتظرالمهدی (عج)

۰۳ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۲۰

اللهم ارزقنا زیارت حسین بن علی علیه السلام 

 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی